آیا میان این همه اتفاق، من از سر اتفاق زنده ام هنوز؟!

«هیچ جایزه‌ای را ـ در وطن ـ و در این شرایط نمی‌پذیرم، مردم با آبرو گرسنه‌اند، با سیلی رخسار؛ سرخ می‌کنند ،جایزه‌ها را بگذارید برای بعد، عزت مردم در اولویت است...»

این حرف یه مرد بزرگه، یه شاعر که سالهاست عاشق شعرا و نوشته هاشم. مردی که حالا می فهمم چرا اینقدر حرفاش به دلم نشسته. کسی که باوراش عاشقانه است.

«سیدعلی صالحی» که اولین بار نوشته هاشو با صدای خسرو شکیبایی خوندم. اونوموقع که هنوز بزرگ نشده بودم فکر میکردم که این طنین صدای خسروِ که به دل مینشینه، ولی بعدها فهمیدم علاوه بر صدای دلنشین و فوق العاده دوست داشتنیِ مرحوم شکیبایی، نوشته های سیدعلی صالحی مجذوبم میکنه. نوشته هایی که در عین داشتن اعجاز، پاک و بی ریان. 

من فقط میتونم بهش بگم که برای جاودانگی روح بزرگ و پاکش و برای سلامتی و رفع کسالتش دعا میکنم و دعا میکنیم.


پ.ن1: اولین بار نوار کاست نامه ها رو با صدای خسرو شکیبایی گوش کردم.

پ.ن2: اگه تا الان این مجموعه ها رو که الان دیگه  CDشون هست گوش ندادین، دوستانه بهتون میگم که از یه آرامش خاص، محروم موندین:

1- نامه ها (اشعار سیدعلی صالحی با صدای مرحوم شکیبایی)

2- نشانی ها (اشعار سیدعلی صالحی با صدای مرحوم شکیبایی)

3- پریخوانی (اشعار فروغ فرخزاد با صدای مرحوم شکیبایی)

پ.ن3: به روح بلند و عاشق خسرو شکیبایی ام درود میفرستم.

پ.ن4: کلامی از استاد صالحی در مورد مرگ:

من عمیقاً می‌دانم زیستن در جهان ماده و این دارفانی، چقدر دردآور و دشوار است. درک این حقیقت آسان نیست. باید مرگ را دور بزنی تا دریابی روایت من از زندگی چیست؟.