مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
ای با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی سر کوهی دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من به فریاد همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها
محتاجم
من
هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته چند
چه کسی می اید
با من فریاد کند ؟
فریدون مشیری
پ.ن: دلم خیلی گرفته...!
چقدر زیبا نوشتین!!!!!!!!!!!!!!
سلام
مطلبتون رو در سایت عدالتخواه دیدم به روزم با بن لادن...
خوشحال میشم نظرتون رو بدونم
با سلام و تشکر از نظرتون
منظور بنده هم دقیقا همین بود شاید انشای ضعیفم باعث دیدگاه شما شده
این روزا دل همه گرفته!
شعرهای مشیری اکثرا قشنگن!
سلام دوست عزیز وبلاگ ولایت ما مطلب سخنان مهناز افشار و رز رضوی در مسجدالنبی درباره مشایی و حجاب + تصویر بروز شد زودی بیا منتظرتم نظر یادت نره میخوام جواب خوبی به این خانم های نسبتا محترم بدی یا علی
صدای تو خوب است.
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن میروید.
کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودتر چیزها را ببینیم.
ببین، عقربکهای فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردی بدل میکنند.
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشیام.
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.
سلام دوست عزیز
وبلاگ یلدا دوباره آپ شد
خوشحال میشم بهم سر بزنی.
پرم از خالی تو
از نبودن بودن هایت
از نخوانده ترین اوازت
از انتظار چشم انتظاری ات برای چشم هایم
چه فرقی دارداگر بادام ها تلخ باشدیا شیرین!
این لبهای توست که شیرینشان میکند
پرم از خالی دلم
بی حضورت
بهار فقط بهار است
تورا میشناسم
دلت که میگیرد
باران را در چشمانت قاب میکنی
وقتی میخندی
خورشید بر دلم میتابد
تورا میشناسم
که ستاره هارا بغل میکنی
و ماه را جرعه جرعه مینوشی
اه چقدر تنگ است دلم برایت
دریا پر از مهتاب بود
ان لحظه که از من جدا شدی
راستی به یاد داری؟
گفتی هنگام باران می ایی؟
کجایی عزیزکم؟
در هجوم رگبار چشمانم؟
باران می بارد
و تو
از میان این کلمات نگاهم میکنی؛
دستم را می گیری
با من قدم می زنی
در آغوشم میگیری
و من ؛
نرم ،در آغوشت غَلت میزنم
و باز می رسم به تو...
رهایم نکن!